موی تو سلسله، دل در خم آن
سلسله هاست
دل من مجنون ز پی ت همسفر قافله
هاست
در همه شهر ز عشق من و تو ولوله
هاست
« بی قرار توام و در دل تنگم
گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله
هاست »
***
شب و دلتنگی و این چشم پر از
حسرت خواب
منم و شوق وصال تو و در یای
سراب
نقش روی تو که افتاده در این
جام شراب
« مثل عکس رخ مهتاب که افتاده
در آب
در دلم هستی و بین من و تو
فاصله هاست »
***
باغبان هسته ی محنت به دلم می
کارد
غم عشق تو چو باران به سرش می
بارد
نیست عقلی که ز رسوا شدنم
وادارد
« آسمان با قفس تنگ چه فرقی
دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
»
***
عشق شمشیر غم آگین به دل
انگیختن است
شوق وصل و غم هجران به هم
آمیختن است
آخر عاشقی از دار غم آویختن است
« بی تو هر لحظه مرا بیم فرو
ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله
هاست »
***
چشم امید من و حادثه کوری و عشق
شوق دیدار تو و حسرت و رنجوری و
عشق
با زبان دل خشکیده ام از شوری
و عشق
« باز می پرسمت از مسئله دوری و
عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله
هاست »
جمهور سمیعی