کتاب جدید استاد فاضل نظری منتشر شد؛ اکنون

بیتی از کتاب اکنون:

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت

عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت

.

.

.

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل

این بار اگر اصرار کنی، وای به حالت

 

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن

نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

#منتشرنشده

در باب اعتنا به حرف خلق!!!!!

با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا
شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما


بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما


کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا


گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟


فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه سنگ ریزه ها

كتابهاي دكتر فاضل در نمايشگاه كتاب امسال

گريه هاي امپراتور.             چاپ 53.           نشر. سوره مهر

اقليت.                             چاپ 43.            نشر سوره مهر

آن ها.                             چاپ 44.            نشر سوره مهر

ضد.                               چاپ 34.            نشر سوره مهر

كتاب.                             چاپ24.             نشر سوره مهر

گزينه شعر فاضل نظري.     چاپ 15        نشر      مرواريد.

  همزمان با چاپ نسخه ٥٠٠ هزارم از كتاب هاي استاد    

                          💐💐💐💐💐.                         

ما به جهان😂

 

 

.

بهلول وار، فارغ از اندوه روزگار

خنديده ايم! ما به جهان يا جهان به ما؟!

از كتاب "كتاب". غزل اغراق

 

این رقص موج زلف خروشندهء‌ تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست

ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز
اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست

در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء‌ تو نیست

شب‌های مه گرفته‌ مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشنده‌ء تو نیست

گمراهی مرا به حساب تو می‌ نهند
این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست

ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت
جز حسرت گذشته در آینده‌ء تو نیست
.
#فاضل_نظری | #کتاب | #اغراق

شعر چاپ نشده

نخ به پاي بابادك هاي كم طاقت مبند

زندگي را هر چه آسانتر بگيري بهتر است

بيوفايي!!

مرگ در قاموس ما از بی‌وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به‌دست آوردن از کشورگشایی بهتر است
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش‌اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می‌گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من
آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است ...

فاضل نظري

از کتاب کتاب

اي بی وفای سنگدل قدرناشناس!
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس

با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس

آیینه ای به دست تو دادم که بنگری
خود را در این جهان پر از حیرت و هراس

پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟
کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس

دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!
روزی به امر کردن و روزی به التماس

مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار
چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس

گریه های امپراتور برای چهل و پنجمین بار منتشر شد

 

 

با هم غزلی از این کتاب را میخوانیم:

از باغ مي برند چراغاني ات کنند

 

تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند

 

پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“

 

تنها به اين بهانه که باراني ات کنند

  

يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند

 

اين بار مي برند که زنداني ات کنند

 

اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي

 

شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند

 

يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست

 

از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند

 

آب طلب نکرده هميشه مراد نيست

 

گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند

فاضل نظری

 


گر عقل پشت حرف دل اما نمی‌ گذاشت

تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست

 می شد گذشت وسوسه اما نمی گذاشت

این‌قدر اگر معطل پرسش نمی شدم

شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

دنیا مرا فروخت ولی كاش دست كم

چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی

هرگز به این جزیره كسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود

ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت

ای دل بگو به عقل كه دشمن هم این‌چنین

در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت

ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع

ای كاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت

از کتاب کتاب

مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است

زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است

خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است

کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است

فاضل نظری

شعر پسا کتاب!

فرقی نمی کند  چه برایم نوشته دوست

دشنام داده است، ولی "دستخط" اوست

فاضل نظری

 

اولین غزل از کتاب 

                   فاضل نظری                      


 

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!
که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست!

چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست!

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب!
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست...!

شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست!

کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

کتاب کتاب

جدید ترین کتاب فاضل نظری به عنوان پرفروش ترین کتاب نمایشگاه امسال یک رکورد جدید زد.

هر 20 ثانیه یک کتاب!

 

تبریک به همه علاقه مندان به شعر

 

و همه اهالی سرزمین کتاب

کتاب کتاب

آخرین سروده های فاضل نظری   با عنوان "کتاب" روز 12 اردیبهشت ساعت 17 در موزه امام علی (جردن، خیابان اسفندیار= روبروی بزرگراه نیایش) رونمایی می شود. این کتاب در انتشارات سوره مهر قابل تهیه خواهد بود.

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

 از کتاب «کتاب» (در دست انتشار)


 

هرچه آيينه به توصيف تو جان كند نشد 
آه، تصوير تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پريشانى گيسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند 
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد

من دهان باز نكردم كه نرنجي از من
مثل زخمى كه لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلكه چون برده مرا هم بفروشند نشد