توجه

 

بسمه تعالی

دانلود استیکرهای شعر فارسی برای برنامه پیامرسان تلگرام:

استیکر شعر

 


 

عضویت در کانال تلگرام اشعار فاضل نظری از طریق لینک زیر:

کانال اشعار فاضل نظری

عضویت در کانال تلگرام دردانه برای دریافت گلچین اشعار و ابیات ناب پارسی از طریق لینک زیر:

کانال اشعار دردانه

با عضویت در این کانال، منتظر دریافت اشعار، تصاویر، و نواهای زیبا و دلنشین باشید.

برای عضویت در این کانال "باید" آخرین نسخه ی تلگرام را نصب داشته باشید 

غمت مباد

دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد

بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد

من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم سرش را به باد داد

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد

#فاضل_نظری

از کتاب اکنون

حمایت جمعی از هنرمندان، ورزشکاران از "فاضل نظری" در انتخابات شوراها

خبرگزاری آنا: جمعی از چهره های نام آشنای عرصه هنر، فرهنگ و جامعه ورزشی حمایت خود را از "فاضل نظری" به عنوان چهره شاخص فرهنگی و هنری برای حضور در چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران اعلام کردند.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری آنا، حامیان نام آشنای این کاندیدا عبارتند از:بهاالدین خرمشاهی(قرآن پژوه و حافظ شناس)، محسن پرویز(نویسنده و معاون سابق وزیر ارشاد)، علیرضا قزوه(شاعر انقلاب)، مسعود فراستی(منتقد سینما)، محمود خسروی وفا(رییس فدراسیون جانبازان ومعلولین)، مصطفی جمشیدی(داستان نویس)، علی درستکار(مجری تلویزیون)، بهرام عظیمی(کارگردان انیمیشن تهران ١٥٠٠)، جمال شورجه(فیلم ساز)، بهروز شعیبی(کارگردان و بازیگر)، ناصر شهسواری(مدیر عامل سابق باشگاه پیکان و ابومسلم)، جواد زرینچه(فوتبالیست)، افشین پیروانی(کاپیتان سابق تیم ملی و پرس پولیس)، پرویز بیگی حبیب آبادی(شاعر)، رسول نجفیان(هنرمند و بازیگر)، کورش سلیمانی(بازیگر)، بهرام افشار زاده(دبیر کل کمیته ملی المپیک)، حسین مسافر آستانه(نویسنده تئاتر)، محمد رضا عبدالملکیان(شاعر و مدیرعامل خانه شاعران ایران)، رضا امیر احمدی(مجری تلویزیون)، وحید شمسایی(آقای گل فوتسال جهان)، کورش زارعی(بازیگرتئاتر)، محمد خزایی(تهیه کننده سینما)، مصطفی کارخانه(سرمربی سابق تیم ملی والیبال)، فرج الله سلحشور(فیلم ساز)، عباس انصاری فرد(مدیر عامل اسبق باشگاه پرسپولیس)، خانم عرفان نظر آهاری(شاعر)، مهدی مظفری ساوجی(نویسنده)، علی داوودی(شاعر)، عباس محمدی(شاعر)، عبدالرحیم سعیدی راد(شاعر)، مصطفی محدثی خراسانی(شاعر)، غلام حسین شعبانی(مسئول سابق فرهنگی کمیته ملی المپیک)، مرتضی علی عباس میرزایی(مستند ساز)، بهتاش فریبا(کاپیتان سابق تیم ملی و استقلال)، پرویز مظلومی(مربی سابق استقلال)، مجید نامجو مطلق(کاپیتان سابق استقلال و بازیکن ملی)، مرتضی کرمانی مقام(بازیکن اسبق تیم ملی و پرسپولیس)، حسین فرکی( بازیکن اسبق تیم ملی)، مهدی دینورزاده(کاپیتان سابق تیم ملی)، مجید برزگر(کارگردان سینما)، ابولفضل محترمی(کاریکاتوریست)، افشین بختیار(عکاس)، بیژن ارژن(شاعر)، محمود حبیبی کسبی(شاعر)، هادی محمد حسنی(شاعر)، محمد جواد آسمان(شاعر)، حافظ ایمانی(شاعر و نوازنده)،داریوش محمدخانی(عکاس)، خانم لیلا کرد بچه(شاعر)،خانم نرگس رجایی(شاعر)، سجاد عزیزی آرام(شاعر)، کیوان کهریزی(نقاش)، مهدی فرجی(شاعر)،مرجان اشرفی زاده(فیلم ساز)، مهدی مظاهری(شاعر)، علی دادرس(فیلم نامه نویس)، محمد مهدی سیار(برنده کتاب سال شعر ایران)

لازم به ذکر است ابوالفضل (فاضل) نظری، شاعر سه گانه پر فروش "آن ها"، "گریه های امپراطور"، "اقلیت" و کتاب "ضد"، در مقطع دکتری مدیریت صنعتی تحصیل کرده است و سابقه هشت سال ریاست حوزه هنری استان تهران را در پرونده کاری خود دارد.

چرا فاضل نظری نامزد انتخابات شورای شهر شده است؟

فاضل (ابوالفضل) نظری درباره‌ی حضورش در انتخابات شورای شهر تهران، می‌گوید، به خاطر شاعر بودن وارد این حوزه‌ نشده‌ است.

این شاعر و نامزد چهارمین دوره‌ی انتخابات شورای شهر تهران در گفت‌و‌گو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، عنوان کرد: من برای فعالیت‌های شورای شهر در دوره‌ی جدید سه ضلع اساسی را می‌بینم و تأکیدم بر این سه ضلع است؛ یکی ایجاد یا بهبود زیرساخت‌های زندگی شهری، دو دیگر توجه به فرهنگ در معنی واقعی‌اش در همه‌ی حوزه‌های تصمیم‌گیری و سوم رفع مشکلات اصلی موجود.

او افزود: برنامه‌ی اصلی شورای شهر شامل برنامه‌ریزی برای آینده و رفع مشکلات موجود است. باید با استفاده از قوانین و مقررات و اسناد بالادستی کمک کنیم که این سه ضلع بتوانند به طور منسجم و کامل کار کنند. در حوزه‌ی مدیریت شهری ریل‌هایی گذاشته شده و قرار نیست شورای جدید مسیر را متحول کند. هنر شورای جدید این است که با توجه به اسناد بالادستی و راهبرد و چشم‌اندازی که برای آینده‌ی تهران طراحی و ترسیم شده، ریل‌هایی را در ادامه‌ی این مسیر و بهتر از گذشته برای حرکت به سمت فردایی مطلوب و از پیش‌ تعیین‌شده ایجاد کند.

نظری که دارای دکترا در رشته‌ی مدیریت صنعتی است، در ادامه تأکید کرد: من به خاطر شاعر بودن وارد این حوزه‌ نشده‌ام؛ بلکه با توجه به تحصیلات و تجربیاتی که در این زمینه داشتم، احساس کردم می‌توانم کاری انجام دهم و ممکن است تحصیلات و تجربه‌ام برای این حوزه مفید باشد. شورای شهر یک مجموعه است که باید نگاه‌ها و تخصص‌های مختلف را در کنار هم جمع کند. غفلت از یک وجه به کل آسیب می‌رساند. امروزه سازمان را یک سیستم می‌بینند که خلل در یکی از اجزای آن منجر به اشکال در کل سیستم می‌شود. تخصص‌های مختلف در شوراها منجر به هم‌افزایی می‌شود و این سینرژی (هم‌افزایی) هم در زندگی شهری شتاب و سرعت لازم را برای بهبود ایجاد می‌کند.

او همچنین اظهار کرد: این جمله‌ی معروف که ما مأمور به تکلیف هستیم؛ نه نتیجه، بسیاری از مواقع، خصوصا جایی که با انتخاب مردم مواجه هستیم، معنادار است. مردم باید بدانند چه کسانی آمده‌اند و بعد انتخاب کنند. انتخاب بین دوهزار اسم، آن هم براساس ملاک‌های دقیق، بسیار دشوار است. معمولا مردم تهران به نظر کارشناسان و لیست‌هایی که تخصص‌های متنوع را در کنار هم جمع کرده‌اند، اعتماد می‌کنند.

نظری سپس گفت: رأی آوردن و نیاوردن ربطی به پیروزی ندارد. پیروزی این است که ما احساس کنیم که می‌توانیم کمک کنیم. مهم این است که به مردم فکر و مخاطره و ریسک‌ کنیم و البته هزینه‌ای نپردازیم که بعدها همیشه به خاطر آن افسوس بخوریم و بخواهیم آن را جبران کنیم. اگر این فعالیت‌ها در یک بستر اخلاقی رخ بدهد، کسی نگران رأی آوردن و نیاوردن نخواهد بود که بخواهد به هر قیمتی جلب نظر کند.

این شاعر همچنین درباره‌ی برنامه‌های خود پس از پیروزی احتمالی در انتخابات شورای شهر تهران، اظهار کرد: اگر خدا بخواهد و امکان این خدمت برایم میسر شود، سعی می‌کنم از صمیم جان کار کنم و نقش مؤثری داشته باشم. البته اگر در هر دوره‌ای ببنیم که امکان فعالیت ندارم، فرصت را به کس دیگری واگذار می‌کنم، پیش از این هم همین‌طور بوده‌ام. حضور در شورا یک واجب کفایی است. من احساس وظیفه کردم که داشته‌ها و دانسته‌هایم را عرضه کنم. اگر امکان حضور در این شورا محقق شود، این کار را خواهم کرد، وگرنه در جای دیگری به کشور خدمت می‌کنم. ما به وطن‌مان بدهکاریم و هر قدر هم کار کنیم، این بدهکاری صاف نمی‌شود.

نظری در ادامه گفت: هنر و ادبیات یکی از ابزارهای تغییر فرهنگ است. در این‌جا منظور من از فرهنگ،‌ تعریف رایج آن به عنوان فرهنگ و هنر نیست. البته سینما، موسیقی، ‌شعر و ادبیات همه می‌توانند به ترسیم یک جهان آرمانی، اصلاح خلق‌وخوی مردم، بهبود وضع تفکر و حتا معیشت مردم کمک کنند، اما باید فرهنگ را وسیع‌تر از امروز تعریف کنیم؛ مثلا اگر یک اقدام اجرایی مثل آوردن مترو در شهر انجام می‌دهیم، به تأثیرش در رفتار، فرهنگ، باورها و ارزش‌های مردم توجه کنیم. همین مردمی که با احترام و تعارف از درهای خانه‌ها خارج می‌شوند، ممکن است وقتی زیرساخت درستی برای مترو و حمل‌ونقل عمومی نداشته باشیم، بیش از دیگران به خود فکر کنند. بنابراین ما باید به تأثیرات فرهنگی تصمیم‌های اجرایی توجه کنیم.

او افزود: باید به فرهنگ به معنای مصطلح آن نیز فکر کرد. هنرمندان ریه‌های جامعه هستند که جامعه با آن‌ها نفس می‌کشد. تمدنی که هنرمند ندارد، محکوم به فراموش شدن است و مسیر فراموشی را طی می‌کند. باید به فرهنگ و هنر توجه داشت و زمینه‌های حضور مردم را فراهم کرد. ما اعضای احتمالی شورا خود مردم هستیم و نباید پس از انتخاب شدن فراموش کنیم که جزوی از مردم بوده و هستیم و برای آن‌هاست که سر کار آمده‌ایم. قطعا رضای خدا نیز در بهبود زندگی مردم است.

نظری همچنین تأکید کرد: پرچم فرهنگ و هنر رفیع‌ترین پرچم تاریخی ماست و شاید همه‌ی ثروت باستانی ما با نقش فرهنگ و هنر در حال اهتزاز است. به عنوان آخرین سنگرهای دفاع از تفکر اسلامی و ایرانی باید به آن اهتمام شود، بنابراین خود مردم می‌توانند زمینه‌ی تعالی وضعیت فرهنگ و هنر را ایجاد کنند و خود با همه‌ی دقت، این قطار در حال حرکت را به سمتی که باید برود، برسانند.

دنیا

به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا

مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا



غرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شد
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا

برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش می‌غلتند خلقی بی‌گناه اینجا

نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم 
بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا

اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان می‌جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا

تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا

فاضل نظری
ضد

دلربایی

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

 

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

 

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

 

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -

آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است

 

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

 

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

 

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است

 


از کتاب جدید " ضد "

انتشارات سوره مهر

خیانت قصه ی تلخی ست ...

مرا بازیچه‌ خود ساخت چون موسی که دریا را

فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

 

نسیم مست وقتی بوی گل می‌داد حس کردم

که این دیوانه پرپر می‌کند یک روز گل‌ها را

 

خیانت قصه‌ی تلخی است اما از که می‌نالم؟

خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را

 

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

چه آسان ننگ می‌خوانند نیرنگ زلیخا را

 

کسی را تاب دیدار سرِ زلف پریشان نیست

چرا آشفته می‌خواهی خدایا خاطر ما را

 

نمی‌دانم چه افسونی گریبان‌گیر مجنون است

که وحشی می‌کند چشمانش‌آهوهای صحرا را

 

چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را

زلف پریشان ...

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

 

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم

ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

 

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !

 که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

 

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟

که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

 

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد

که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

 

سایز اصلی پوستر

خودت بخواه ...

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار ابر بهاری، ببار... کافی نیست

 

چنان که یخ زده تقویم ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار، کافی نیست

 

به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج، دار کافی نیست

 

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپیدبختی این روزگار کافی نیست

 

خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

سایز اصلی پوستر

برف تازه

هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار

چنین چرا دلتنگم ، چنین چرا بیزار

 

زمین از آمدن برف تازه خشنود است

من از شلوغی بسیار رد پا بیزار

 

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار

 

اگرچه می گذریم از کنار هم آرام

شما ز من متنفر ، من از شما بیزار

 

به مسجد آمدم و نا امید برگشتم

دل از مشاهده تلخی ریا بیزار

 

صدای قاری و گلدسته های پژمرده

اذان مرده و دلهای از خدا بیزار

 

به خانه ام بروم؟!خانه از سکوت پر است

سکوت می کند از زندگی مرا بیزار

 

تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!

از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار

 

سایز اصلی پوستر

 

پ.ن: هفته پیش با آقای نظری صحبت میکردم، گفتن کتاب ضد احتمالا برای نمایشگاه کتاب یعنی اواسط اردیبهشت ماه میرسه!

یا علی

هست و نیست ...

عشق که گویا هوسی هست و نیست..!

کنج دلم یادِ کسی هست و نیست...!

شعلهِ پرواز بسی هست و نیست...!

"چشم به قفل قفسی هست و نیست...

مژده فریاد رسی هست و نیست...! "

 

آمده بودم که کنم بندگی...

در سر من دولت سازندگی...

عشق بیاید...من و پایندگی...

"می رسد و میگذرد زندگی...

آه که هر دم نفسی هست و نیست...! "

 

در سر من فکر تو و درد عشق...

باغچه و باد و من و گرد عشق...

مسجد و منبر همه بر پند عشق...

"حسرت آزادیم از بند عشق...

اول و آخر هوسی هست و نیست...! "

 

بر در این خانه قفس می کشم...

داد من از دست هوس می کشم...

بر سر تابوت جرس می کشم...

"مرده ام و باز نفس می کشم...

بی تو در این خانه کسی هست و نیست...! "

 

آدمِ احساس دلم خسته است...

پنجره ام رو به تو وابسته است...

هر که مرا دید ز من رسته است...

"کیست که چون من به تو دل بسته است...

مثل من ای دوست بسی هست و نیست...!"


" نیما درویش "

تفاوت من و اصحاب کهف

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

که زخم های دل خون من علاج نداشت

 

تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم

که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت

 

منم خلیفه ی تنهای رانده از فردوس

خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت

 

تفاوت من و اصحاب کهف در این بود

که سکه های من از ابتدا رواج نداشت

 

 

نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم

چراغ نه که به گشتن هم احتیاج نداشت

سایز اصلی پوستر

 


یا علی

فواره

ای زندگی بردار دست از امتحانم

چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم

 

دلسنگ یا دلتنگ ! چون کوهی زمینگیر

از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

 

کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست

اکنون که میبینند خوارم،در امانم

 

دلبسته افلاکم و پابسته خاک

فواره ای بین زمین و آسمانم

 

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم

اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!

 

قفل قفس باز و قناری ها هراسان

دل کندن آسان نیست ! آیا می توانم ؟!

 

سایز اصلی پوستر

 

یا علی

حوصله شرح قصه نیست ...

بی لشگریم!حوصله شرح قصه نیست

فرمانبریم حوصله شرح قصه نیست

 

با پرچم سفید به پیکار می رویم

ما کمتریم! حوصله شرح قصه نیست

 

فریاد می زنند ببینید و بشنوید

کور و کریم! حوصله شرح قصه نیست

 

تکرار نقش کهنه خود در لباس نو

بازیگریم!حوصله شرح قصه نیست

 

آیینه ها به دیدن هم خو گرفته اند

یکدیگریم! حوصله شرح قصه نیست

 

همچون انار خون دل از خویش می خوریم

غم پروریم! حوصله شرح قصه نیست

 

آیا به راز گوشه چشم سیاه دوست

پی می بریم؟! حوصله شرح قصه نیست ...

سایز اصلی پوستر

فاضل نظری استعفا داد!

فاضل نظری از پذیرش استعفای خود از مدیریت حوزه هنری استان تهران خبر داد.

فاضل نظری در گفتگو با  مهر درباره برخی شایعات منتشر شده درباره برکناری وی از ریاست حوزه هنری تهران اظهار کرد: بحث برکناری در کار نیست. من چندین بار استعفا داده بودم و این بار استعفایم پذیرفته شده است.

نظری در مورد زمان و علت استعفای خود نیز گفت: حدود دو ماه قبل استفعا دادم.

شنیده‌ها حاکی از جایگزینی 'محمد سرشار' به جای این شاعر در این سمت است.

حوزه هنری استان تهران در چارچوب اقدامات انجام شده در سال 1383 به صورت مستقل با رویکرد جوان‌محوری و انجام فعالیت‌ها بر اساس نگرشی علمی در راستای اهداف اصلی حوزه هنری مندرج در ماده 6 اساسنامه ابلاغی، تشکیل شده است.

لینک خبر

عشق

گاه پنهان شده در تيرگي اعماق است
گاه عريان شده در آينة اشراق است
نفسش رايحة تازه استنشاق است
«شعلة انفس و آتش‌زنة آفاق است
غم قرار دل پر مشغلة عشاق است»

عشق ورزيدم و گفتم هنر آموخته‌ام
كيمياي بدل مس به زر آموخته‌ام
معني فايده را در ضرر آموخته‌ام

«بعد يك عمر قناعت دگر آموخته‌ام 
عشق گنجي است كه افزوني اش از انفاق است»

اينكه در دل سر پيري تب ساغر دارم
بامدادي است كه من از شب ساغر دارم
هرچه دارم همه از مشرب ساغر دارم
«بيش از آن شوق كه من با لب ساغر دارم
لب ساقي به دعا گويي من مشتاق است»

خاك صحراي تو را گريه كنان بوسه زدم
صيد در تيررس آمد به كمان بوسه زدم
بر لب خسرو شيرين‌دهنان بوسه زدم
«جام مي نزد من آورد و بر آن بوسه زدم
آخرين مرتبه مست شدن اخلاق است»

چه بلايي است كه غم بر سر عمر آورده است
شوكران ريخته در ساغر عمر آورده است
ناگهان پيك اجل بر در عمر آورده است
«باد مشتي ورق از دفتر عمر آورده است
عشق سرگرمي سوزاندن اين اوراق است»

 

هادی محمدی حسنی

با تشکر از آقای عباس محمدی

چای

شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده است

آسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده است

 

زندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ای

از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده است

 

چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم

چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده است

 

بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند

دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده است

 

دوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده است

 

شهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهر

از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است

پوستر در سایز اصلی

یا علی

سنگ در برکه

به نسیمی همه راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

 

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

 

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

 

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

 

آه یک روز همین آه تو را می گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد


پوستر در سایز اصلی

اقلیت

پوستر در سایز اصلی

بغض فروخورده

یک قطره ی بارانم و با شوق ببارم

جاری شدم از وسوسه ی دیدن یارم

غافل، که کمین کرده کویری به شکارم

"بگذار اگر این بار سر از خاک برآرم

بر شانه ی تنهایی خود سر بگذارم"...

 

از بی دلی ام در همه ی شهر هیاهوست

دل در پی دیدار تو آواره به هر سو ست

هر چند فراقت ز سرم کنده دگر پوست!

"از حاصل عمر به هدر رفته ام ای دوست

ناراضی ام اما گله ای از تو ندارم"...

 

با اینکه نرفتیم ره بوالهوسی را

آزار نکردیم همه عمر کسی را

دل تاب نیاورد به کشتن مگسی را

"در سینه ام آویخته دستی قفسی را

تا حبس نفس های خودم را بشمارم"...

 

ای دانه و دام و هیجان و قفس از تو

رفتی و نیاورد خبر هیچ کس از تو

شد زندگی ام دستخوش یک هوس از تو

"از غربتم اینقدر بگویم که پس از تو

حتی ننشسته است غباری به مزارم"...

 

صد مرتبه گفتم به تو ای آه جگرسوز

بر خرمن دل، آتش بیداد نیافروز

از این دل سودا زده ام صبر بیاموز

"ای کشتی جان حوصله کن، میرسد آن روز

روزی که تو را نیز به دریا بسپارم"...

 

هر بار نگاهت به سرم وسوسه ای کاشت

صد بار دلم را به زمینش زد و برداشت

یک عمر دلم حسرت آن حادثه را داشت

"نفرین گل سرخ به این شرم که نگذاشت

یک بار به پیراهن تو بوسه بکارم"...

 

دست از دلم ای ناصح بی عاطفه بردار

از طعنه دلم را به شب هجر نیازار

تنهام در این کشتی طوفان زده بگذار

"ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار

تا دست خداحافظی اش را بفشارم"...

 

جمهور سمیعی

سلسله

موی تو سلسله، دل در خم آن سلسله هاست

دل من مجنون ز پی ت همسفر قافله هاست

در همه شهر ز عشق من و تو ولوله هاست

« بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست »

***

شب و دلتنگی و این چشم پر از حسرت خواب

منم و شوق وصال تو و در یای سراب

نقش روی تو که افتاده در این جام شراب

« مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست »

***

باغبان هسته ی محنت به دلم می کارد

غم عشق تو چو باران به سرش می بارد

نیست عقلی که ز رسوا شدنم وادارد

« آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست »

***

عشق شمشیر غم آگین به دل انگیختن است

شوق وصل و غم هجران به هم آمیختن است

آخر عاشقی از دار غم آویختن است

« بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست »

***

چشم امید من و حادثه کوری و عشق

شوق دیدار تو و حسرت و رنجوری و عشق

با زبان دل خشکیده ام از شوری و عشق

« باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست »

جمهور سمیعی

مشاعره

سلام.

بدون هیچ توضیح اضافه ای؛

این پست برای مشاعره س.

فقط از دوستانی که غیر از جواب مشاعره کار دیگه ای دارن، خواهش میکنم تو پستای قبلی بنویسن که در غیر اینصورت خودم مجبور میشم نظرشون رو به پست آخر منتقل کنم.

بیت اولش هم خودم می نویسم :

 

خیانت غیرت عشق است، وقتی وصل ممکن نیست

چه آسان ننگ می خوانند، نیرنگ زلیخا را ...

یا علی

با وجود سعدی و حافظ، من شاعرم؟

فاضل نظری شاعر سه‌گانه شعری (اقلیت، گریه‌های امپراتور و آن‌ها) و رئیس‌حوزة هنری استان تهران با حضور در غرفة سورة مهر ضمن امضاء سه‌گانة شعری‌اش برای علاقه‌مندان طی نشستی به سؤال‌های مخاطبان نیز پاسخ گفت. 

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، وی در این نشست گفت: اشعارم قدرتمند و چندان درخور یک شاعر نیست، اما با لطف و اقبال شما مخاطبان عزیز روبه‌رو شده است. 
نظری با بیان اینکه طی سال‌های گذشته تغییر جدی در چینش و معنی روشنفکری به‌وجود آمده است، افزود: روشنفکری جای خود را به فرهیختگی داده و هم‌اکنون بخش زیادی از جامعة ما را دانش‌آموختگان و دانشجویان تشکیل می‌دهند. 
نظری با اشاره به اینکه تا یک بیت از حافظ و سعدی در کشور وجود دارد، کسی نمی‌تواند بگوید من شاعرم، گفت: دوستان و علاقه‌مندان برای انتشار کتاب شعر جدیدم بسیار اصرار دارند. ولی اگر چنین کاری کنم به خجالت‌های شعر فارسی چیزی اضافه کرده‌ام.
وی افزود: برای گفتن شعر جدید باید واقعاً حوصله وجود داشته باشد و تا این‌ همه شاعر جوان و خوب در کشور داریم شعر گفتن من فایده ندارد.
نظری با بیان اینکه شعر دیگر شاعران کشور نسبت به اشعار من بهتر است، افزود: خداوند در میان این همه شاعر، لطفی به قطرة کوچکی چون من کرده است. ضمن آنکه اصلاً از روی فروتنی نمی‌گویم، خیلی از افراد اشعارشان از شعرهای من بهتر است. 
وی تصریح کرد: شعر یک تفنّن بوده و فن نیست و متأسفم برای کسانی که همة زندگی خود را صرف شعرگفتن می‌کنند چون شعر و شاعری تنها قصیده بوده و هدف زندگی نیست. 
رئیس حوزة هنری استان تهران با اشاره به اینکه شعر تا زمانی ارزشمند است که حرف‌های شما را بزند، گفت: بزرگ‌ترین دروغ این است که بگوییم هیچ کس تنها نیست، در صورتی که بهترین لحظات انسان، به‌خصوص شاعران می‌تواند در تنهایی شکل بگیرد.

لینک خبر

یا علی

هراس

سلام.

خدا رو شکر کتاب جدید آقای نظری، تحت عنوان « گزینه اشعار فاضل نظری » به چاپ رسیده و از غرفه ی « مروارید » واقع در شبستان راهرو 26 غرفه 14 با قیمت 5200 تومان قابل خریداریه.

 

همچنین کتاب های سه گانه ی ایشون هم با چاپ جدید در غرفه انتشارات سوره مهر به فروش میرسه.

شعری که آخر این پست می خونید یکی از شعرهای چاپ شده در این کتابه که آقای نظری قبلا در نشست ‌ادبيات ‌انقلاب‌ اسلامي‌در دانشگاه ‌امام ‌صادق(ع) خونده بودن.

در ضمن در مورد ساعت دقیق حضور آقای نظری در غرفه ی سوره ی مهر و احتمالا مروارید، انشالله نهایتا تا یک شنبه خبر قطعی رو قرار میدم.

 

هراس

رسيده‌ام به خدايی كه اقتباسي نيست 
شريعتي كه در آن حكم‌ها قياسي نيست

خدا كسي ست كه بايد به ديدنش بروي
خدا كسي كه از آن سخت مي‌هراسي نيست.

به «عيب پوشي » و « بخشايش» خدا سوگند 
خطا نكردن ما غير ناسپاسي نيست


به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل 
كه خودشناسي تو جز خدا شناسي نيست

دل از سياست اهل ريا بكن،خود باش 
هواي مملكت عاشقان سياسي نيست

یا علی

نمایشگاه کتاب

سلام.

قبل از هر چیز عذرخواهی کنم از تمام دوستان بابت این چند وقت که به وبلاگ سر می زدین و مطلب جدیدی رو وبلاگ نمی دیدین؛ به خاطر اینکه بنده به عتبات عالیات مشرف شده بودم و دوستان دیگه هم کم لطفی می کردن و مطلبی رو وبلاگ نمی ذاشتن. ولی انشالله که با دست پر  برگشتیم:

مطلب اولی که میخوام رو وبلاگ بذارم در مورد کتاب جدید آقای نظریه. همونطور که بیشتر دوستان در جریانن ابتدا قرار بود کتاب جدیدی با نام " ضد " از استاد منتشر بشه که به دلایلی چاپش به تعویق افتاده. ولی برای نمایشگاه کتاب امسال که از 13 تا 23 اردیبهشت برگزار میشه، آقای نظری کتاب " گزیده غزلیات " خودشون رو دارن که قراره تا فردا توسط " انتشارات مروارید " چاپ بشه. این کتاب از دو بخش تشکیل میشه؛ بخش اول گزیده غزلهای ایشون شامل 57 غزل چاپ شده در کتابهای قبلیشون شامل " گریه های امپراتور" ، " آنها " و " اقلیت " می باشد و بخش دوم هم شامل 17 غزل جدید از ایشونه که در کتابهای قبلیشون به چاپ نرسیده بودن. ولی تعدادی از این غزلها در بخش " غزلهای چاپ نشده " ایشون در همین وبلاگ موجوده. اخبار مرتبط با این کتاب رو که در خبرگزاری های مختلف منتشر شده رو میتونید از لینک های زیر مطالعه کنید:

خبرگزاری دانشجو

خبرگزاری مهر

مطلب دوم که سوال تعدادی از دوستان بود در مورد تاریخ حضور استاد در نمایشگاه کتابه که بر اساس گفته ی ایشون تو صحبتی که امروز با ایشون داشتم، پنج شنبه 21 اردیبهشت در غرفه ی سوره ی مهر میتونید با ایشون دیدار داشته باشید. در مورد حضورشون تو غرفه ی انتشارات مروارید هم هنوز تاریخ دقیقی مشخص نیست، ولی به محض اینکه تاریخ حضورشون در این غرفه هم حتمی شد به اطلاع دوستان می رسونم.

مطلب سوم هم یک شعر جدید از استاده که قراره تو کتاب جدید چاپ بشه و ایشون لطف کردن و برای انتشار در وبلاگ در اختیار بنده گذاشتن. امیدوارم که مورد توجه دوستان قرار بگیره:

حسرت

اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟

امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟

 

ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ

این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت

 

يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت

 

از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت

 

مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود

ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت

یا علی

بعد یک سال بهار آمده می بینی که !

به نام خدا

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟

باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟

 

سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت

عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟

 

آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده

چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟

 

حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد

گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟

 

غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟

 

یک سال دیگر هم گذشت.

با همه ی فراز و نشیبهاش و ... .

ولی برای همه ی دوستان فقط یک دعا دارم. اونم اینکه :

انشالله به جای شروع سال جدید، پایان سال گذشته رو جشن بگیریم!

همونطور که به دوستان قول داده بودم باید زودتر از اینها این پست به اصطلاح ویژه رو میذاشتم.

ولی به خاطر عدم دسترسی به اینترنت، این مثنوی تا الان به تاخیر افتاد. هر چند که الان هم با اینترنت گوشی دارم این پست رو میذارم!

مطلبی رو که برای این پست آماده کردم، یه کتاب موبایله.

تقریبا از یک سال پیش قصد داشتم که یک کتاب موبایل آماده کنم که توش اشعار استاد رو بذارم. ولی به خاطر تنبلی و هزار مشکل دیگه!! تا الان این داستان عقب افتاد.

ابتدا قرار بود کل کتابهای استاد+ اشعار جدیدشون رو تو این کتاب بذارم. ولی با صحبتی که با استاد داشتم، قرار بر این شد که گلچینی از اشعارشون رو تو این کتاب بذارم که بنده به سلیقه ی خودم از هر کتاب بین 50 تا 60 درصد اشعارشون رو انتخاب کردم.

حالا هم چند نکته راجع به این کتاب:

1 این اولین نسخه از کتاب هست و همونطور که میدونید اولین نسخه صد در صد اشکالات زیادی رو خواهد داشت. برای همین از تمام دوستان خواهشمندم که پیشنهادات و انتقادات خودشون رو از طریق همین وبلاگ و ترجیحا از " ارتباط با مدیر " ی که در کنار این وبلاگ تعبیه شده، با بنده در میون بذارن.

2 همونطور که گفتم، اشعار این کتاب به انتخاب بنده بود. حالا هر کدوم از دوستان که شعر دیگری هم غیر از این اشعار، مد نظرشون هست به بنده اطلاع بده تا در نسخه های آینده این کتاب قرار بدم. در ضمن مقدمه ی شاعری که در این کتاب اومده، متن آخره کتاب جدید استاده ( که پست تکمیلی در مورد این کتاب انشالله به زودی در وبلاگ قرار میگیره ).

3 این کتاب به دو فرمت تهیه شده. یکی با فرمت جاوا برای گوشیهایی که از این فرمت پشتیبانی می کنن. مثل سیستم عامل های سیمبین و جاوا. دوستانی که از گوشیهای لمسی با سیستم عامل سیمبین استفاده می کنند، بعد از نصب کتاب( که فایل با پسوند jar می باشد) برای غیر فعال کردن کلیدهای راهنما، طبق دستور زیر عمل کنند:

Menu – setting – Application mgr – installed apps bi-bahane-setting- suite setting- on screen keyboard – off

و یکی هم فرمت epub که برای گوشیهاییه که سیستم عامل اندروید یا ios دارند. دوستانی که از سیستم عامل اندروید استفاده میکنن، بعد از دانلود فایل فشرده ی مربوطه، ابتدا برنامه go book رو روی گوشی نصب کنند و سپس کتاب رو اجرا کنند. ولی دوستانی که از سیستم عامل ios استفاده می کنند، نیازی به نصب برنامه ی go book ندارند و مستقیما می تونن از کتاب استفاده کنند.

نکته ی دیگه ای به ذهنم نمیرسه.

در ضمن انشالله طی چند روز آینده، دوستان دیگه یک سری پستهای دیگه قرار میدن که انشالله مورد مقبول دوستان قرار بگیره.

لینک دانلود فرمت جاوا

لینک دانلود فرمت epub

با آرزوی بهترینها برای شما دوستان عزیز

یا علی

قرارهای بی قرار

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار ابر بهاری، ببار... کافی نیست

 

چنان که یخ زده تقویم ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار، کافی نیست

 

به جرم عشق تو باشد که آتشم بزنند

برای کشتن حلاج، دار کافی نیست

 

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپیدبختی این روزگار کافی نیست

 

خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

« اقلیت »

پ.ن: سلام

شرمنده چند وقت نبودم.

تو این مدت یکی از دوستای عزیزم ( مهدی ن ) به عنوان نویسنده به وبلاگ اضافه شده که خدا رو شکر تو این چند وقت رو سفیدمون کرد.

تقریبا چند هفته پیش بود که با دوست عزیزم (مهدی) که وبلاگ گریه های امپراتور (www.emperorcries.blogfa.com ) رو اداره میکنه، صحبت کردیم و قرار شد وبلاگ هامونو یکی کنیم که بتونیم بهتر فعالیت کنیم. ولی تو این چند وقت با فراموش کاری بنده این امر مدتی به تاخیر افتاد. ولی از امروز به لطف خدا وبلاگها رو یکی کردیم و انشالله در آینده نزدیک تغییرات محسوسی رو تو وبلاگ مشاهده می کنید و به عنوان هدیه ی سال نو انشالله چند تا پست ویژه میذاریم.

در ضمن لینک خرید اینترنتی کتابهای استاد رو تو پیوندها گذاشتم!

الان هم دو تک بیت منتشر نشده از استاد رو تقدیم میکنم به تمام عزیزانی که تو این چند وقت تعطیلی نسبی وبلاگ سر میزدن:

1 - دوست از من پیش دشمن گفت و دشمن پیش دوست

دوست با من دشمنی کرده ست و دشمن دوستی

 

 دلیل عشق فراموش کردن دنیاست

وگرنه بین من و دوست، ماجرایی نیست ...

یا علی

رفع یک سوءتفاهم!

سلام.

شرمنده از تاخیر بسیار زیاد.

یه شعری پخش شده تو اینترنت با وزن و ردیفی شبیه به یکی از شعرهای استاد که متاسفانه همه جا، به اسم استاد میشناسن. در حالیکه این شعر از امید مهدی نژاده. خواهشا اگه جایی با این شعر روبرو شدید، به نویسنده وبلاگ تذکر بدید که این شعر از استاد نیست. شعر رو هم برای اطلاع دوستان میذارم:

راحت بخواب ای شهر، آن دیوانه مرده ست

از گشنگی در گوشه پایانه مرده ست

 

از مرگ او کمتر پلیسی باخبر شد

مرده ست، اما اندکی دزدانه مرده ست

 

جنب مبال پارک غوغا بود، گفتند:

دیشب زنی در قسمت مردانه مرده ست

 

معشوق هامان پشت هم از دست رفتند:

فرزانه شوهر کرده و افسانه مرده ست

 

مجنون! برو دنبال کارت، چون که لیلا

حین نخستین عادت ماهانه مرده ست 

 

گل را بکن از شاخه اش، بلبل سقط شد

آن شمع را خاموش کن، پروانه مرده ست.


منبع:       http://omahdinejad.blogfa.com/post-1.aspx


و این هم شعر اصلی از استاد:

راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پیله ابریشمش پروانه مرده است

در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است

یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است

گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است


دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است

یا علی

چند بیت

سلام.

تو این پست میخوام چند تا تک بیت از استاد بذارم:


1) در قفس نگشودی به روی من اما

بدان که طوطی این قصه پیش از این مرده ست


2) دلبسته ی محبت و دلداده ی غمیم

چون روز روشن است که دلداده ی همیم


3) یک روز دیگر کم شد از عمرت! مبارک باد

امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی !


4) چون تولد مژده مرگ من است

می توان آن را مبارک باد گفت !


5) وقتی نه "خود"ی مانده برایم نه "خدا"یی

ای دوست مرا یاد کن امشب به دعایی


6) لبخند و ریشخندٍ کسی در دلم نماند

هر کس هر آنچه داد به آیینه، پس گرفت


7) ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم

نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد


8) نمی داند دلٍ تنها میان جمع هم تنهاست

مرا افکنده در تٌنگی که نام دیگرش دریاست


نباید هیچ میگفتم، نباید هیچ می پرسید

خودش از گریه ام فهمید، مدت هاست، مدت هاست


" اشعار جدید "

یا علی

تاوان

دشت خشكيد و زمين سوخت و باران نگرفت
زندگي بعد تو بر هيچ كس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولي خيره نماند
شعله اي بود كه لرزيد ولي جان نگرفت

دل به هر كس كه رسيديم سپرديم ولي
قصه عاشقي ما سر و سامان نگرفت

تاج سر دادمش و سيم زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت

مثل نوري كه به سوي ابديت جاريست
قصه اي با تو شد آغاز كه...
شعرهای جدید
* اسم رو از خودم گذاشتم !!
** بیت چهارم تصحیح شد. ممنون از دوستان بابت تذکر.
یا علی

دانلود

سلام.

ایندفعه به جای شعر دو تا فایل دانلود براتون آماده کردم.

اولی کتاب موبایل " گریه های امپراتور " با فرمت جاوا هست که لینک این کتاب رو یکی از دوستان زحمت کشیدن در اختیار بنده گذاشتن.

گریه های امپراتور

فایل دوم، صوت شعرخوانی استاد در محضر رهبر حکیم انقلابه. که ایشون شعر " پلنگ سنگی " رو میخونن.

پلنگ سنگی

امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره.

** لینک دانلود گریه های امپراتور اصلاح شد**

یا علی

" ضدِ " فاضل نظری منتشر می شود

«ضد»، نام جدیدترین غزل سروده های فاضل نظری است که به تازگی کار تدوین آن به پایان رسیده است ، این مجموعه شامل 40غزل جدید از این شاعر است که با مضامین عشق و عرفان سروده شده است.
فاضل نظری در پاسخ به سوال مبنی بر انتخاب نام مجموعه چهارم از سروده هایش گفت: «افراد» و «بی انسان» از دیگر نام هایی بودند که برای این مجموعه شعر در نظر گرفته بودم که در نهایت نام«ضد» را برای این مجموعه انتخاب کردم.


به گفته شاعر، غزل های این دفتر بیشتر با مضامین عشق و عرفان و در ادامه مجموعه شعر «گریه های امپراتور» سروده شده  اما به لحاظ زبانی، به دفتر شعر دیگرش«آن ها» نزدیک است.
«گریه‌های امپراتور» مجموعه شعری از فاضل نظری است که در قالب غزل سروده شده است. نظری در این مجموعه با استفاده از زبانی نرم و ساده توانسته است مضامین بلندی را بازآفرینی کند گریه های امپراتور به عنوان کتاب سال شعر جوان ایران برگزیده شده است.
«آن‌ها» سومین مجموعه از سروده‌های فاضل نظری بعد از دو مجموعه «اقلیت» و«گریه‌های امپراتور» مشتمل بر 51 غزل با موضوعات عاشقانه و عارفانه است که این مجموعه از سروده‌های نظری نسبت به دو مجموعه قبلی‌اش اگرچه در ادامه همان‌هاست اما دارای تفاوت‌های زبانی است. همچنین «آن‌ها» دارای شادی و ابتهاج بیشتری است و به گفته شاعر «غم جان مایه آن‌ها نیست». اگرچه به گفته خود شاعر در شعر عاشقانه از غم‌گریزی نیست.مجموعه آن ها در بیست و دومین نمایشگاه تنها پس از گذشت 6 روز به چاپ چهارم رسید.
فاضل نظری در پاسخ به این سوال که آیا سوره مهر، ناشر کتاب چهارم است گفت: در حال حاضر در مورد ناشر «ضد»، تصمیمی اتخاذ نکرده ام، اما احتمالا یک ناشر خصوصی آن را منتشر کند.

منبع : وب سایت لوح

یا علی

خلوت

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

بازی عشق مگر شایدو اما دارد

 

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت

سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

 

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست

آینه تازه از امروز تماشا دارد

 

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند

قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

 

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است

چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

 

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت

چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

 

" اقلیت "

 

یا علی

پلنگ سنگی

پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته شهرم

مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

 

تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن

تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

 

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم

یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

 

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم

تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

 

تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من

پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهرم

" اشعار جدید "

یا علی

ناگهان

اي رفته كم‌كم از دل و جان، ناگهان بيا

مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا

قصد من از حيات، تماشاي چشم توست
اي جان فداي چشم تو؛ با قصد جان بيا

چشم حسود كور، سخن با كسي مگو
از من نشان بپرس ولي‌ بي‌نشان بيا

ايمان خلق و صبر مرا امتحان مكن
بي‌ آنكه دلبري كني از اين و آن بيا

قلب مرا هنوز به يغما نبرده‌اي
اي راهزن دوباره به اين كاروان بيا

" چاپ نشده "

یا علی

یکی از ما دو نفر ...

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بكشد

رود را از جگر كوه به دريا بكشد


گيسوان تو شبيه‌است به شب اما نه

شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد
 

خودشناسي قدم اول عاشق شدن است

واي بر يوسف اگر ناز زليخا بكشد


عقل يكدل شده با عشق، فقط مي‌ترسم

هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد


زخمي كينه‌ي من اين تو و اين سينه‌ي من

من خودم خواسته‌ام كار به اينجا بکشد


يكي از ما دو نفر كشته به دست دگري‌است

واي اگر كار من و عشق به فردا بكشد

" چاپ نشده "

یا علی

طلوع می کند اکنون به روی نیزه سری

نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

 

ز دوردست سواران دوباره می آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

 

کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم

که باد از دل صحرا می آورد بویش

 

کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم

کسی چنان که به مذبح برید چاقویش

 

نشسته است کنارش کسی که می گرید

کسی که دست گرفته به روی پهلویش

 

هزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست

که این غریب نهاده است سر به زانویش

 

کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است

کجای حادثه افتاده است بازویش

 

کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش

نشسته تیر به زیر کمان ابرویش

 

کسی است وارث این دردها که چون کوه است

عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش

  

عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان

که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش

 

طلوع می کند اکنون به روی نیزه سري

به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

" آنها "

تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد.

یا علی

غریب در پیراهن

هر روز ، جهان است و فرازی و نشیبی

این نیز نگاهی است به افتادن سیبی

 

در غلغله جمعی و تنها شده ای باز

آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی

 

آخر چه امیدی به شب و روز جهان است

باید همه عمر خودت را بفریبی

 

چون قصه آن صخره که از صحبت دریا

جز سیلی امواج نبرده است نصیبی

 

آیینه تاریخ تو را درد شکسته است

اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی !

 "گریه های امپراتور "

یا علی

مسئله ی پاک شده

تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا

دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا

 

در سنگسار ، آینه ای را که می برند

شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا

 

اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم

در فکر غرق کردن کشتی است نا خدا

 

امکان رستگاری من گر نبوده است

بیهوده آزموده مرا بار ها خدا

 

با نیت بهشت اگرم آفریده است

می راندم به سوی جهنم چرا خدا

 

ای دل خلاف هروله حاجیان مرو

کافی است هر چه عقل درافتاد با خدا

 

بگذار بی مجادله از نیل بگذریم

تا از عصا نساخته است اژدها خدا

« گریه های امپراتور »

یا علی

خاطره

چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم

از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم 

 

به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج

چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم 

 

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب

من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

 

شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است

شبیه بودن گل های بی شمیم به هم

 

من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم

من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم

 

بیا شویم چو خاکستری رها در باد

من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

« گریه های امپراتور »

یا علی

سرزنش

تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن

 

آن روز که من دل به سر زلف تو بستم

دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن

 

ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد

در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن

 

یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم

این‌بار قدم روی قدم سرزنشم کن

 

من سایه‌ی پنهان شده در پشت غبارم

آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن

" آن ها "

یا علی

تفاوت

پس شاخه‌هاي ياس و مريم فرق دارند
آري! اگر بسيار اگر كم فرق دارند


شادم تصور مي‌كني وقتي نداني
لبخندهاي شادي و غم فرق دارند


برعكس مي‌گردم طواف خانه‌ات را
ديوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند


من با يقين كافر، جهان با شك مسلمان
با اين حساب اهل جهنم فرق دارند


بر من به چشم كشتة عشقت نظر كن
پروانه‌هاي مرده با هم فرق دارند


پ.ن : عید همه ی دوستان مبارک !

یا علی

خلوت

همچنان وعده‌ي بخشايش شاهنشاهش
مي‌كشد گمشدگان را به زيارتگاهش


نه در آيينهء فهم است؛ نه در شيشهء وهم
عاقلان آينه خوانندش و مستان آهش


به من از آتش او در شب پروانه شدن
نرسيده است به جز دلهره‌ء جانكاهش


از هم آغوشي دريا به فراموشي خاك
ماهي عمر چه ديد از سفر كوتاهش؟


كفن برف كجا؟ پيرهن برگ كجا؟
خسته‌ام مثل درختي كه از آذر ماهش


باز برگرد به دلتنگي قبل از باران
سورهء توبه رسيده است به بسم الله‌اش

التماس دعا

یا علی

آینه

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی
شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

شاید از آن پس بود که احساس می کردم
در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی

شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم
هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی

از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت:
از شانه ام هر روز می چیده ست شب بویی

نام تو را می کَند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی

بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

اکنون ز تو با نا امیدی چشم می پوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی

آیینه خیلی هم نباید راست گو باشد
من مایه رنج تو هستم، راست می گویی

یا علی

شهریور

گوشه چشم بــگردان و مـــــــــــقدر  گردان
ما که هـــــــــستیم در این دایره ی سرگردان؟!


دور گـــــــردید و به ما جرات  مستی نرسید
چه بگـــــــوییم  به  این ساقی ساغر گردان


این دعاییست که رندی به من آموخته است
بار مــــــــــــا را نه بیفزا ! نه سبکتر  گردان!


غنچه ای را که به پژمرده شدن محکومست
تا شــــــــــــکوفا نشده بشکن و پرپر گردان


من کــجا بیشتر از حق خودم  خواسته ام ؟
مرگ حـــــــــق است به من حق مرا برگردان !

یا علی

دنیا

همچنان صیاد را صحرا به صحرا می کشند

آهوان مست جور چشم او را می کشند

 

زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست

موج ها باری گران بر دوش دریا می کشند

 

قصه ی انگشتری بی مثلم اما بی نگین

دوستان از دست من شرمندگیها می کشند

 

قامتم هر قدر رعناتر شود ، خورشید و ماه

سایه ام را بیشتر بر خاک دنیا می کشند

 

شرک موری بود بر سنگ سیاهی در شبی

چشم های ما فقط " رنج " تماشا می کشند

یا علی

آهنگ

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

روزی همین مردم که سنگم می زنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند *


این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

* اصلاح شد !

یا علی

سنگ در برکه

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

یا علی

رستم و سهراب

ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ
یا علی

راز دل

هم دعا کن گره از کار تو بگشايد عشق

هم دعا کن گره تازه نيفزايد عشق
 

قايقي در طلب موج به دريا پيوست

بايد از مرگ نترسيد ،اگر بايد عشق
 

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم

شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق
 

شمع افروخت و پروانه در آتش گل کرد
مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق

 
پيله ي عشق من ابريشم تنهايي شد

شمع حق داشت، به پروانه نمي آيد عشق
یا علی