نقیضهای بر غزلی از فاضل نظری
رضا احسانپور در غزل جالبی اندر احوالات این روزهای ما شرحی داده که گویا از نظر او هیچی با هیچی فرقی ندارد!
نقیضهای بر غزلی از فاضل نظری
«وضع ما در گردش دنیا چه فرقی میکند؟»
فرض کن گفتم؛ بگو حالا چه فرقی میکند؟
توی مترو جا شدی، خوشحال باش از جا شدن
هیکلت صاف است یا دولّا چه فرقی میکند؟
لامپ وقتی سوخت، میسوزد؛ مرتب دکمه را
هی نزن پایین و هی بالا، چه فرقی میکند؟
دیو، دیو است و هیولا هم هیولا، واقعا
گودزیلا با مادرِ لیلا چه فرقی میکند؟!
سهم ما از عشق تا یک دانه شلوار است و بس
پیرزن با دختر زیبا چه فرقی میکند؟
صفحهی تقویم ما آیینه در آیینه است
پیش ما امروز با فردا چه فرقی میکند؟
زندگی شطرنج اندوه است و ما سرباز مرگ
تو سفید و من سیاه، اینها چه فرقی میکند؟
رضا احسان پور
و این هم غزل استاد فاضل نظری :
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟
فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند
« گفت: درنگ کنید که من آتشی دیده ام.